Wednesday, 23 April 2014


این بار که نامجو داشت می‌گفت "بر آتش تو نشستیم و دود شوق برآمد/ تو ساعتی ننشستی که آتشی بنشانی" ،
از اون اضطرابی که همیشه می‌گرفتم خبری نبود. 
برای اولین بار تو کل زندگیم، نشسته‌م که آتیش رو بشونیم. 


No comments:

Post a Comment