Friday, 20 March 2015

پیراهن شکوفه‌ای ام را می‌پوشم برای سال تحویل. با دامن بنفش بلند.کسی غیر از خودم، و احتمالا شقایق، نمیداند شکوفه پوشیدن برای این عید یعنی چی. کسی نمی‌داند سه روز راه رفتن در کوچه‌ پس‌ کوچه‌های پاریس چه به روز یکی مثل من می‌آورد. غروب‌ها. آخ از غروب‌ها.

از اتاق درامدم، خاله گفت «چقدر لباست رویایی‌ه.»

امسال آن لحظه‌ای که سال قرار است نو شود، چه بخواهم؟ هر زمستان خیال می‌کنم آرزوی امسالم معلوم است. باز بهار که می‌آید سودای تازه‌ای با خودش می‌آورد.

بروم. بروم لب‌هام را صورتی کنم، رنگ شکوفه‌ها.
تب دارم.

No comments:

Post a Comment