شکوفهای که از جای زخمهای کهنه سر باز میکند
اگر دست از تلاش برای بوسیدنم بر میداشت، شاید پن دقه خواب آرام روی سینهاش و لای بازوهاش ممکن میشد. فراریام داد باز. تیر توی تاریکیام هم خورد به سنگ. سیم لپتاپ را که با طمأنینه جمع میکردم، گفت «این قیافهی کسیه که دیگه نمیاد.» رفتم.
No comments:
Post a Comment