کسی که میخواد خودشو بکشه، اول موبایلش رو خاموش میکنه، نه؟
الان که موبایلش روشنه و جواب نمیده یعنی فقط خوابه. ها؟
اینترنتش رو لابد قطع کرده ولی. سمس هم که نمیشه زد از این دور.
الان پیاماس ه و همه چی تو سر من خیلی گنده میشه. اولین باریه که من دورم و یکی از دوستام به عمق دیپرشن فرو رفته. هنوز بلد نیستم با این دستم از دنیا کوتاه بودگی دیل کنم. بعد تازه، یه ماهه ندیدمش، بگو بخندشو -حتی اگه فیک- ندیدم، فقط سکوتشو شنیدم و به گریه ترکیدنش رو و ناامیدیشو. و عکسش رو دیدم با چشمهای همیشه پف کردهی همیشه قرمز. بعد اصن اگه تهران بودم چی کار میکردم مگه؟ بازم که دستم با جایی بند نبود. باید صیر میکردم تا پیدا شه. کلاً هم که همیشه وقتی دورم بدترین حالت ها رو تصور میکنم. اینهمه هم نگرانی نداره. هیچی نیست بابا. میگذره... خوب میشه همهچی...
تنها بدیش اینه که دیگه میدونم خودکشی از آنچه که در آینه میبینیم به ما نزدیکتر است. مدتهاست دیگه اون غول بیشاخ و دم دور از دسترس نیست. دیپرشن کیلز؟ آره بابا. پیاماس هم حتی. مگه خودم نبودم یه ماه پیش؟ از تخت پا نشده بودم مگه حتی؟ اگه خواهرم حامله نبود، یا اگه اون بغل و هق هق بعداز طوفان نبود که احساس عجزمو کم کنه، مگه نکشته بودم خودمو الان؟ کی میتونه مطمئن باشه که فکر خانواده به موقع به ذهن آدم میاد؟
برای همه، لحظههایی پیش میاد که زندگی بیمعنی باشه. حتی برای آدمی که روزهای اول آشنایی، نگاه کردن به چشماش سخت بود از بس میدرخشید و از بس زنده بود.
پیدا شو لعنتی. پیدا شو.
No comments:
Post a Comment