برای اولین بار در عمرم، به کسی که دوستش دارم گفتم برو حالتو خوب کن و بعد بیا که حرف بزنیم. به جای فرسوده شدن لای چرخدندههای همدلی و حمایت تو اوج آزردگی. به جای سکوتهای معذب کننده. به جای هی فمر کردن به اینکه آیا الان وقتش هست یا نه، و امتحان کردن، و دیدن که هرگز وقتش نیست. به جای تمام اشتباههای تا اینجام. گفتم برو به خودت برس تا وقتش شه. آماده که بودی بیا.
کمتر احساس لای در موندگی میکنم حالا.
No comments:
Post a Comment