Saturday, 4 January 2014

«من که جست زدن و پریدن‌ات را
در آب‌های آزاد دیده‌ام
-که چه تند می‌رفتی و می‌آمدی-
حالا فکر می‌کنم
نکند من آن دستی باشم
که رشته‌ی نخ را تاب داد
و به سوی تو پرت کرد؟
یا شاید بدتر
آن‌قلابی باشم
که دهان‌ات را
با طعم زخمی همیشگی
آشنا کرد؟
یا حتا تکه سربی
که توازن مرگ بود
وقتی طعمه را می‌خوردی
میان تو
با دست‌هایی که هنوز‌ شب نیامده
تو  را بر‌ سفره‌ی خود داشتند؟

نمی‌دانم کدام بوده‌ام
اگر که صخر‌ه‌ای تاریک نبوده‌ام
که تو را از این همه
پنهان کرده باشم.»

حسین سناپور - آداب خداحافظی

همین امشب٬ که این‌طور‌ به خودت می‌پیچی. تویی که جست زدن و پریدن‌ت را در آب‌های آزاد دیده‌ام...

No comments:

Post a Comment