-انقدر غر زدم که این درسا برام معنی نداره و نمیخونم و اگه معنی داشت دیگه مهم نبود استادچطوری باشه واسه خودم میخوندمشون٬ این ترم ۵ واحد اختیاری معنی دار ورداشتم و به خودم گفتم «بیا. حالا برو ببینم چی کار میکنی؟»
- تو انگار یه خود تنبیهگر داری که دائم داره قضاوتت میکنه. چقدرم بد با خودت حرف میزنی.[چند ثانیه مکث] کی باهات اینطوری حرف میزده؟
من؟ قبل مکثش تو دلم گفتم «نه بابا؟» اما بعد از اون سوال آخری٬ ناگهان خیلی چیزها تو سرم به هم وصل شد.
اولین جرقهی اعتماد کردن به خانوم روانکاو. که بالاخره از خودم یه قدم جلوتر رفت تو تحلیل کردنم.
بازی شروع شده...
No comments:
Post a Comment