Friday, 31 July 2015

برزخ

تو اگه من رو نفهمی،
اگه راه راحتو بری،
اگه این ماجرا رو ببندی بندازی دور،
اگه از هر مواجهه‌ای باهاش فرار کنی،
اگه من رو توی این قصه نفهمی،
اگه یه برچسب دم دست بزنی روش و بندازی‌ش اون ور،
اگه نپذیری اون وجهی از من رو که منو هل داده تو این قصه،
اگه با اسم «اشتباه» و «پشیمونی» خیال خودتو راحت کنی،
اگه حاضر نشی دست ببری تو تصویرت از من،

ما بقیه‌مون رو روی چی سوار کنیم؟ دیگه چطوری امن شم؟ دیگه چطوری آروم بگیرم؟ دیگه چطوری خیالت راحت شه ازم؟ دیگه چطوری کنار هم دراز بکشیم و نترسیم از چیزی که داره تو سر اون یکی می‌گذره؟

بعد می‌پرسی دستت نکردیش؟ نه. دستم نکردم. پر ترس و شک‌م. چطوری اینهمه سنگینی رو تاب بیارم؟

No comments:

Post a Comment