هنگ اور بودیم. پاشدیم صبونه خوردیم خیلی اساسی. بعد باز خوابمون گرفت. یه حیاط پشتی دارن. پشت پنجرهشون پر از برگای سبز و زرده. باد میومد.
یه آهنگ یواشی گذاشته بود. پیانو بود فک کنم. یادم نیست. برگا تو باد ملایم تکون میخوردن انگار که برقصن با آهنگ.
مبلشون شبیه یه L ه. هرکدوممون یه طرفش خوابیده بودیم. سرامون رو یه بالش بود. از اون زاویه، پیشونیشو میدیدم و کمی بینیشو. دستش ، ساعت مچی سفید، پتوی سفیدی که روش بود، همه تو پس زمینهی سبز و زردهای حیاط و برگایی که میرقصیدن، رو آهنگی که نوازش میکرد انگار.
منگ بودم هنوز از مستی دیشب. چشمهام باز و بسته میشد هی تو خواب و بیداری و هی همین تصویر و همین صدا..
No comments:
Post a Comment