-کجایی و چیکارهای؟
-تو تخت درحال مرگم.
-اوا. چرا؟
-سردرد هنوز.
-من كتابخونه ام، ميام كم كم كه يه كم بهت برسم. چند روزه غذا اينا هم نخوردى انگار
همخونهمه. سه روزه ندیدمش. غذا خوردن/نخوردنم رو از رو خوردنیهای تو یخچال دنبال میکنه.
اومد خونه، و نجاتم داد.
فردا روز دیگریست.
No comments:
Post a Comment