م رفته ایران.
خیلی عجیبه این جمله برام. تمام سه ضلع این فاصله ها توشه انگار. اینجا تا ایران. اینجا تا انگلیس. انگلیس تا ایران.
م رفته ایران.
چندین جنس حسرت و دلتنگی داره تو خودش. که من نرفتم ایران. که من با م نرفتم ایران. که من ایران نیستم. که ما ایران نیستیم. که من دلم برای م تنگ شده. برای جمع آدمهایی که توی این روزهای ایران بودنش می بینه تنگ شده.
م رفته ایران.
آقا به خدا من هنوز باورم نشده چی به چیه. هنوز نمی دونم یعنی چی که من اونجا نیستم. هنوز خیال می کنم تابستون که برگردم همه چی همونه که بود. هنوز انگار این یه مکث طولانیه تو زندگی قبلیم.
فردا دوستام دارن می رن کرج. کاش اینترنت داشته باشن اسکایپ کنیم. یه ذره برام جا بیفته که من نیستم اونجا. یه ذره واقعی شه.
تقریباْ ماه ششم.
تقریباْ ماه ششم.
No comments:
Post a Comment