سفر، دور شدن از استرسهای مدرسه، استراحت.
و وقتی میگم استراحت، وااقعا استراحت: یه هاستل ناز و آروم و مهربون. یه روز تا ۱۱ خواب، صیونه ی قشنگ، بعد گشتن تو شهر تا شب. شب مست، تاظهر خواب، بعد رفتیم یه جا استخر و جکوزی و سونا و کلاً فاز ریلکسیشن. بعد برگشتیم شام پختیم.
انقباض هام شل شدهن. خستگیم در رفته. ولی روی دیگهی سکه، خالی شدن ذهنم، برگشتن دلتنگیها. برگشتن برزخها. برگشتن کلا.
No comments:
Post a Comment