Tuesday, 28 June 2016

گفت لایف استایلتو ناگهان عوض کردی. اکثر منابع حمایتی‌ت رو حذف کردی. کارت سنگین بوده. بابا لامصب مهاجرت کردی. اینا رو می‌گفت دونه دونه که آروم بگیرم و حرص نخورم.

حالا از دیروز، هی خیره می‌شم به بسته‌ی قرصام، دونه دونه همه‌ی اون‌هایی که بالا نوشتم از لیست پیروزی‌هام خط می‌خورن. انتهای داستان: اینهمه زدی سر شونه‌ی خودت که ایول، از پسش برومدی. کو؟ نتونستی این کارا رو بکنی بدون اینکه به ته چاه بری و برا بالا اومدن از دارو کمک بگیری.

احساس شکست کردن یه چیزه، ناگهان دیدن اینکه پیروزی‌های هم در نهایت مقدمه‌ی شکست بزرگ‌ترت بودن یه چیز دیگه.

قرصا رو قایم کردم تو کیفم و فکر کردم حالا جمعه می‌خوایم مست کنیم، اینم تداخل میده با الکل. نمی‌شه. از شنبه.
کاش شنبه بهانه‌ای نداشته باشم.

No comments:

Post a Comment