Saturday, 28 June 2014

"شما که روح زندگی هستید
و زندگی بی شما اجاقی‌ست خاموش"

چشم دوختم به مربعِ بنفش روشن روی کلندر، که روش به ساعت 9 شب سه شنبه نوشته : "اسکایپ با ن"
و به این فکر می کنم که ن دقیقاً همون کسیه که حرف زدن باهاش رو لازم دارم. 
و هی یادم میاد به این که من آدمِ رابطه‌هام. و اینکه چقد مدت‌های طولانی خودم رو فحش دادم برای این انرژی‌ای که رو آدما و رابطه‌ها می ذارم به جای رو کار و حرفه. حالا دلم قرصه. همین که برای هر حالی یه آدمی دارم که بشه باهاش حرف زد و قرار گرفت، همین که با آدم‌ها انقدر عمیقم که می‌فهمیم کی به داد هم برسیم و کی عقب بکشیم، همین که این رابطه‌هایی که عمرم رو پاشون گذاشتم، اینطور دارن به دردم می‌خورن و اینطور به موقع و به جا و بی کم و کاست. شکر. شکر که این آدما رو دارم دور و برم. شکر که این رابطه‌ها رو ساختم.
الان که بهش فکر می‌کنم، می‌ارزه. اینطور سنگین و عمیق و پرزخم زندگی کردن، با تمام شکست‌های بالقوه و بالفعلش، به موفقیت‌هاش می‌ارزه.  با تمام دهنی که ازم صاف می‌شه موقع شکست خوردن‌ها، اما مو لای درز موفقیت‌هام نمی‌ره.
من هنوز و همیشه همون آدمی‌ام که بلند میشه تا یه شهر کوچیکی تو ایندیانا میره، برای سه روز دیدنِ یه دوستی که تاحالا ندیدتش. و با کوله باری برمی‌گرده که 9 ماه بعد، وقتی وسط طوفان گیر کرده، می‌تونه درشو باز کنه و قرار بگیره. می‌تونه ایمیل بزنه که "کی اسکایپ کنیم" و دو تا ایمیل بره و بیاد و یه مربع بنفش روشن داشته باشه رو کلندر که "اسکایپ با ن" و نگاه کردن بهش حالشو خوووب کنه.

بیام و بس کنم. این اسمش قمار نیست که هی با "خنک آن قماربازی" صورت بندیش کنم و "هوس قمار دیگر". دیوانگی نیست که منتظر عاقل شدنم باشم. بازی‌های هیجده سالگی نیست که منتظر بالغ شدنم.
این زندگی منه. برای شیطنت‌ها و سودایی شدن‌های از سرِ ناپایداری باید یه فکری کرد. اما نباید به خاطرشون تمامِ مدلِ روابطم رو ببرم زیر سوال. من اینم و دوستش دارم و از دستاوردهاش راضی ام. سختی‌هاش رو هم، به جون می‌خرم. 


No comments:

Post a Comment