شکوفهای که از جای زخمهای کهنه سر باز میکند
باز وقتشه سرمو از تو «از شکسپیر تا الیوت» در بیارم و به فاند و کار و ادامه ی درس فک کنم انگار.
باز استرس ریخته توم. یه روز (امروز؟) بگم هیچ کی نیاد، بشینم صب تا شب تموم کنم هرچی مونده رو؟ -قهقهی حضار-
از خودم خسته شدم.
No comments:
Post a Comment