شکوفهای که از جای زخمهای کهنه سر باز میکند
صداش کردم بیاد حرف بزنیم، میگه باز نشستی فک کردی مشکل درست کردی؟ ناامیدی رو احتمالا تو صورت بهتزدهم میبینه، میگه چیزه.. باز مشکلی پیش اومده؟
و من فکر میکنم که اینجا چی کار میکنم؟ اون چیزی که منو آورد اینجا چطور میتونه اینطور بهم خیانت کنه؟
No comments:
Post a Comment