شاید کم کم سیگار کشیدن روبیخیال شم. نه اینکه «ترک» کنم٬ فقط نکشم. بارون اومد بکشم. سفر رفتیم بکشم. ولی دیگه «سیگاری» نباشم..
دلیل خاص متحولشدنیای هم نداره.
با دوستپسر قرار شد دیگه آشغال نکشیم. اون از بهمن به مارلبورو فیلترپلاس کوچید و من به کمل سفید. اما کمل سرفهم مینداخت و اصن حال گلوم رو بد میکرد. باکسش رو با دست و دل بازی پخش کردم بین دوستام٬ و از وقتی تموم شده دیگه بیسیگار شدم.
مارلبورو گرونه٬ سنگینن عموماً٬ دوست ندارم.
وینستون بوی وقتهای حال بدیِ داییه٬ بوش حالمو بد میکنه.
کنت پاور لوسه.
حوصلهی انتخاب سیگار ندارم. از قاطی پاطی کشیدن هم خسته شدم.
با خودم نیاوردم سفر. ولی تو فرودگاه یادم اومد که «اتاق سیگار» فرودگاه امام چقد جای جالبیه. رفتم یه کنت ۸ خریدم٬ همونجا یه دونه کشیدم. تو فرانکفورت ولی دیگه نرفتم تو «سموکینگ زُن» برای نخ بعدی.
این دو روز هم دلم نخواسته. تا ببینیم چی میشه.
No comments:
Post a Comment