Sunday, 30 March 2014

واژه‌های سرگردان

این سفر رو دوست دارم.
فعلا روزهام توش جوری می‌گذرن که وقت نوشتن ازشون نیست.

از اون روزی که با چمدونم از ترمینال اتوبوس اومدم بیرون و تو تورنتوی بارونی دم طلوع قدم زدم فقط یه هفته گذشته. اما ماه‌ها پیش به نظرم میاد.

دی‌سی هیچ شبیه نیویورک دیوانه نیست و درگیرت نمی‌کنه. خیلی هم موقر و سخت‌جوش ه اتفاقاً. اما چیزی که بهم گذشه٬ شهر کوچکی که سه روز اول توش بودم رو از نیویورک دیوانه هم چگال‌تر کرده. چه برسه به دی‌سی. برای سامون دادن همه‌ی این‌ها تو سرم و نوشتنشون٬ آرامش و آشنایی خونه‌ی خواهر رو لازم دارم. تا دوشنبه با ول گشتن کلمه‌ها و جمله‌ها تو سرم دووم میارم...

No comments:

Post a Comment