ولی، انقد این پرزنتیشن داره خوب میشه، انقد راضیام از کاری که کردهم تاحالا، که حالم داره ذره ذره خوب میشه ازش.
بهترین بخشش اینه که تن ندادم به استانداردهای پایین پروگرم. تن ندادم به ساختن آرگیومنت و بعد جدا کردن دیتاهایی که ساپورتش میکنن و ارائه دادنشون. مثلاً، برا یه بخش کوچیک از آرگیومنتم، تمام دیتا ها رو نگا کردم. یعنی همهی تکلیفایی که سیوشیش تا شاگردم در طول یه یونیت دوماهه نوشته بودن. پترنها رو پیدا کردم، پترنهای مطلوب رو جدا کردم، و تعداد دفعات پیدا شدنشون رو توی شرایط مختلف مقایسه کردم.
حالا این روشها همه مندرآوردیه. ولی معنی داره. نمیشه از روشون حکم داد. اما در حد بررسی کاری که کردم تا حد خوبی جواب میده.
و همزمان، معیارهای پروگرم رو هم ایگنور نکردم. تکنمونههایی از کارهای بچهها رو هم گذاشتم توش و تحلیلشون خواهم کرد. هم از کارهای موفقشون، هم از کارهای نا موفقشون.
درواقع، در نهایت آرگیومنت خاصی ندارم. یه سوال دارم که باهاش شروع و تموم میکنم. و در این بین راههایی رو که دنبال جوابش رفتم به آدما نشون میدم و اینکه از هر راه چی یاد گرفتم و کدومها جواب داد، کدومها جواب نداد، و چه دلیلی میتونم پیدا کنم برا جواب ندادنشون.
اینکوایری-بِیسد لرنینگ به معنای واقعی کلمه داره برام اتفاق میفته.
No comments:
Post a Comment