Sunday 29 January 2017

چی کار کنم باهات؟ کجای دلم بذارمت؟ کجای این گسترده‌ای که خونه‌ت کردم تو دلم رو سالم گذاشتی؟ کجاش رو خالی از زخم گذاشتی؟ کجا بذارمت؟ 

توی این خونه زنی خودش رو حلق‌آویز نکرده. زن با زنگ تلفن خشم از درودیوار وجودش بالا رفته باز. بلند شده تلفن رو از برق کشیده و بوقی که‌ خیال می‌کنی می‌شنوی این طرف زنگ نمی‌خوره.  این زن دیگه هرگز جواب تلفنی که‌ از تلفن عمومی سر کوچه میاد و اون طرف خط یکی پشت درخت قایم شده رو نمی‌ده. به موقع‌ش باید می‌شستی وسط هال خونه‌ت و از تلفن خونه‌ت زنگ می‌زدی که نزدی. 
بکش بیرون از من. از من، از سعدی‌های من، از نامجو و طاهره و فلان، از همه‌ش بکش بیرون. بکش بیرون راحتم بذار. 


No comments:

Post a Comment