Sunday, 30 June 2013

"از همه ش، "حال دل با تو گفتنم هوس است

ش یه وقتی بعد از کلاسش یادش رفته بود ریکوردش رو خاموش کنه. 17 ساعت از زندگی روزمره ش ضبط شده بود.
دیشب که داشتم می‌خوابیدم فک می‌کردم کاش از صبح یه ریکوردی تو جیبم روشن مونده بود.

تمام حرف‌های صبح. صدای یخ‌های شربت آلبالو تو کیفم که می‌خوردن به جداره‌ی فلزی ظرفش و صدای زنگوله می‌داد. صدای م وقتی داشت می‌گفت "تو دوست‌هاتو انتخاب نمی‌کنی". وقتی داشت راجع به این آینده‌ی کذایی و ترس‌ها می‌گفت. 

 صدای "بچه‌هام کجان؟" گفتن‌های مامانی. صدای "یعنی می‌میرم؟"هاش. "نه مامانی نترس فقط ضعف کردی"ها و "فال حافظ برام می‌گیری؟" من. صدای لرزونش که  "حال دل با تو گفتنم هوس است". صدای تلفنی حرف زدنم با مامانم که "خب چرا نگفتی تو طرحه بابا این ماشینو ببره من با اون که فرده بیام؟ مطمئنی؟ چه جوری میاین خونه؟" و بعد با خاله‌م که "خب باشه من نمیام.. خبر بده بهم ولی."
صدای کلافگی‌های مقطعی پای تلفن. دست‌ و پا زدن‌ها. آروم شدن‌ها. دوباره. صدای "بیام ببینمت؟" و بعد " عب نداره عزیزم. یه وقت دیگه. خوش بگذره"
صدای ویبره‌ی سمس‌ها. صدای مشورت دادن راجع به اینکه مرخصی بگیره یا نه. صدای فندک. هی صدای فندک. 

-اگه ضبط شده بود، اینجاهای نکبت روز رو هم داشتم. الان صدا که هیچ. تصویری هم ندارم-

صدای "بابا کی میای خونه؟"
صدای دویدن هام رو پله ها برا عجله ای آماده شدن. صدای "ساقه طلایی ندارین؟". صدای "کجایی من فلان جام"

و بعد ،صدای نامجو. صدای نامجو. صدای نامجو. لابد صدای وول خوردنای من تو صندلی. هی جا نشدنم. باز کردن در ماشین، (که رفتم تا سر کوچه و برگشتم)، دوباره بستنش. صدای فندک. صدای فندک.
صدای س. صدای من. صدای نامجو. صدای س. صدای نامجو. صدای س. 

صدای والیبال. دست و سوت زدن‌های من. سوال‌های مامان که الان چی شد؟

صدای تلفنی حرف زدنم با خواهرم راجع به این اینترن شیپ کذایی.
والیبال می بینی؟
 نه.
خوبی؟
آره.
مطمئنی؟صدات یه طوریه.
آره خوبم. پس یه ایمیل نمونه برات می فرستم یه کم عوضش کن بفرست براش.
باشه.
پس فعلآ..

 صدای بابا که سر هر سرویس "اذا جاء نصرالله والفتح" و چسبوندنش به هزار تا آیه از هزار جای مختلف. بی معنی. صدای دست زدمون. صدای فحش دادن به داور.

صدای تالاق تالاق نوشتنِ پست دست‌ها. صدای نامجوی آخر شب.

سکوت. 

دیروز خیلی بیشتر از اینی که من یادمه داشته. یه روز یه ریکوردر بذارم تو جیبم ببینم چی می‌شه؟ می‌ترسم بهش معتاد شم..

No comments:

Post a Comment