Wednesday 14 August 2013

من از آن روز كه دربند تو ام

يادم باشه تو اين دورى هاى طولانى هرساله از دوست پسرم اگه ميخوام شيطنت/گه كارى اى بكنم همون دو-سه هفته ى اول بكنم. 
 ديگه بعدش دلتنگي يه طورى گلومو فشار ميده كه كلاً حوصله ش نمي مونه. در اين حد كه سوژه به وضوح تيك ميزنه و من وانمود ميكنم انقد سرگرم ورم پامم كه حتى نميشنوم صداشو. 

اندر باب تعهدهاى درونى و بي زنجير

No comments:

Post a Comment