Monday 26 August 2013

"ببين چگونه در زير آب زار مى زنيم.."

رابطه اى كه تو يه دورانى از آدم، به خاطر ويژگى هاي منحصر به فرد اون دوران شروع شده رو، ميشه بدون ضربه به دوران بعدى برد؟ 
رابطه اى كه ريشه ش تو بخشهايى از شخصيت آدم شكل گرفته، كه حالا در ادامه ى يه روند طولانى از شخصيت آدم كنار گذاشته شده ن..؟

آيا آدم هرگز مي تونه يه جايى برا خودش تو اون آدم پيدا كنه كه باهاش راحت باشه، وقتى از جاى قبلى با ضربه ى شديدى بيرون افتاده؟ نه اينكه بيرونش انداخته باشن. زندگى هركدوم از اون آدمها يهو يه فكت هايى رو بهش نشون داده باشه كه سيلى طورى رو آدم و رابطه فرود اومده باشه مثلاً..
وقتى جاگير شدن تو يه آدمى توان و جان برده باشه، و ضربه براى يكى دو روز ناتوان كرده باشه آدمو..
(اگر هم "هرگز" ميتونه، از پاى چت و از لاى كلمه ها مى تونه؟)

آدمى كه منم، از پسِ كينه هاي غرورش برمياد؟ آب ميشه دوباره؟ مخصوصاً وقتى غرورش رو خودش زخمى كرده باشه نه طرف مقابلش، كه حالا اون بتونه غرور آدمو ناز كنه و آشتى كنه باهاش.. مخصوصاًتر وقتى زخما اينهمه تكرارى باشن و غرور اينهمه بى اعتماد؟

نمى دونم..
دلم ميخواست روابط انسانى رو ميشد پاز كرد. براى يه ماه مثلأ. اين "زمان" بى شرف ولى "صبر كردن" آدم رو هم پر از سرما و گرما و فلان مى كنه..

No comments:

Post a Comment