خیلی مسخره س که وسط اینهمه اتفاق و بعد از اینهمه سکوت بیام اینو بگم. ولی حالا.
هی دم به دقیقه نق میزنه که فمنیستها چرا نگران حقوق مردها نیستن اگه همه ش میگن برابری حقوق؟
آخر امروز ریدم بهش که تعریفت از فمنیسم بیشتر به تعریف امثال کیهان شبیهه که فک میکنن فمنیسم یعنی مردستیزی.
گفتم فمنیستها یکی از بلندترین صداها رو دارن تو advocate کردن برا مردها وقتی بحث کلیشههای masculinity و بحث حرف زدن دربارهی قربانیان مذکر تجاوز میشه. و اگه تو فک میکنی فمنیسم اصرار بر ایگنور کردن سرکوب مردها داره، داری از جای اشتباهی اطلاعات میگیری. این خود narrative ِ سرکوب ه.
گفت درست میگی من اعتراف میکنم هرچی میدونم رو در کانتکست اخبار شنیدم و خوندم که خب کلا مزخرفه. و تشکر کرد ازم.
آیا راحتتر نبود با یکی باشم که لازم نباشه دربارهی این بدیهیات بحث کنیم؟ راحتتر نبود اصن لازم نشه اینطور بتوپم، که بعد از واکنشش کیف کنم؟
چرا. لابد راحتتر بود. اما هنوز هم اینطور چیزها deal breaker نیستن برا من.
هنوز «شدن» مهمتره از «بودن»
No comments:
Post a Comment