Wednesday 30 October 2013

باید با خودم آشتی کنم

باید شعر تازه بخونم.
باید شاهین نجفی گوش دادن رو بس کنم. باید علیزاده گوش کنم کمی.
همین الان یاد "جوی نقره‌ی مهتاب" افتادم. سی دی ش کجاست؟
باید رو موبایلم آهنگ بریزم و تو راه‌ها به جای (یا حداقل در حین) منیج کردن هزارباره‌ی تو-دو لیست‌هام آهنگ گوش بدم.
باید شعر تازه بخونم.
باید شعر ژاپنی بخونم.
باید این همه همشهری داستان رو که برام خریده دونه دونه بذارم تو کیفم برای وقت‌های مترو و تاکسی
باید خونه‌م رو تمیز کنم،
لباس‌هام رو از تو چمدون دربیارم،
میز تحریر بخرم،
پوستر کوه فوجی‌م رو بیارم بزنم به دیوار،
این نقاشیه که این زیره رو پرینت بگیرم برا بالای میز.
باید زیر گلدونی بگیرم برا این گلدونه تا نمرده،
باید باهاش دوست شم کم کم.
باید یه جایی بنویسم "گلدون ریحون"، که یادم نره دلم خواسته بود ریحون بکارم برا خودم.
باید شعر بخونم.
 
باید تائو بخونم.

باید برگردم.
 
 

No comments:

Post a Comment