بشمر. همون طور كه روزهاي مونده تا برگشتن رو ميشمرى،
بشمر ببين اين دوماه چند تا از دست دادن رو برات قطعى كرده.
بشمر ببين اين مهر كثافت تاريخ انقضا چند بار توى اين دوماه به تن روابطت فرود اومده به تاريخ دو سال بعد.
بشمر ببين چند بار، در لپتاپ رو كوبيدى و موبايلو پرت كردى.
آره، با حال رقت انگيزى تمام دوباره باز كردن ها و دوباره موبايل رو ور داشتن به فاصله ى چند ثانيه ها رو هم بشمر.
بشمر تمام ترنينگ پوينت ها رو.
تمام اون ناگهانهای نفستنگی. تمام دست و پا زدنها. تمام وقتهای پشیمون شدن از اِوری سینگل کلمهای که از دهنت که نه، از کی بردت درومده
بشمر تمام وقتهایی رو که داشت اون ور خودشو به در و دیوار میکوبید و تو از این احساس ناتوانی اشک میریختی بیصدا، چون هنوز یاد نگرفتی بی فایده باشی برا کسایی که دوسشون داری.
بشمر تمام وقتهای بیفایده بودن برای کسایی که دوسشون داری رو. اینو انقد بشمر تا یاد بگیری. که بسیارها بیفایدگی پیش رو داری..
بشمر تمام شکستهات رو، در امتحان کردنِ راههای تازهی کامیونیکیت.
بشمر هر شبی رو که از خواب پریدی با کابوس از دست رفتن آدمها، و موندن یه تیکه ازشون تو یه شلوغی دیوانه وار. (و این وسط بزن کفو به خاطر خلاقیت ذهنت تو خواب ،که یه تم مشخص رو روی از دست دادن چندین نفر آدم پیاده میکنه)
بشمر. قرمز.. نارنجی.. خاکستری.. قرمز.. نارنجی.. قرمز.. سبز.. خاکستری.. سبز... خاکستری.. سبز... نارنجی..
بشمر تمام روزهایی رو که نفست بندِ این چراغهای لامصب جی تاک بوده. تمام روزهایی رو که رفتن و برگشتن یکی و کلمه به کلمه استتوس یکی دیگه خنجر شده رو دلت.
بشمر ببین چند بار خیره به مانیتور انقدر دور شدی که انگار نمی بینی و نمی شنوی و انگار که یه غریبه اون ور نشسته.
بشمر همون طور که روزهای مونده تا برگشتن رو میشمری.
بشمر و جمعشون کن بذار یه جایی اون ته، که اگه رفتنی شدی، اگه خیالت از همون یکی دوتا همیشه موندنیت راحت شد و تونستی بری، با خودت ببریش که یادت نره. که چشم ندوزی. که به خدا بسه چشم دوختن. خیلی وقته بسه چشم دوختن.
بشمر. بشمر و دونه دونه به یاد بیار و محکم ثبت کن. که وقتِ تصمیم گرفتنِ رفتن و موندن، دل به چیزی نبندی که نمیمونه... بشمر و به خاطر بسپار..
بشمر تمام وقتهایی رو که داشت اون ور خودشو به در و دیوار میکوبید و تو از این احساس ناتوانی اشک میریختی بیصدا، چون هنوز یاد نگرفتی بی فایده باشی برا کسایی که دوسشون داری.
بشمر تمام وقتهای بیفایده بودن برای کسایی که دوسشون داری رو. اینو انقد بشمر تا یاد بگیری. که بسیارها بیفایدگی پیش رو داری..
بشمر تمام شکستهات رو، در امتحان کردنِ راههای تازهی کامیونیکیت.
بشمر هر شبی رو که از خواب پریدی با کابوس از دست رفتن آدمها، و موندن یه تیکه ازشون تو یه شلوغی دیوانه وار. (و این وسط بزن کفو به خاطر خلاقیت ذهنت تو خواب ،که یه تم مشخص رو روی از دست دادن چندین نفر آدم پیاده میکنه)
بشمر. قرمز.. نارنجی.. خاکستری.. قرمز.. نارنجی.. قرمز.. سبز.. خاکستری.. سبز... خاکستری.. سبز... نارنجی..
بشمر تمام روزهایی رو که نفست بندِ این چراغهای لامصب جی تاک بوده. تمام روزهایی رو که رفتن و برگشتن یکی و کلمه به کلمه استتوس یکی دیگه خنجر شده رو دلت.
بشمر ببین چند بار خیره به مانیتور انقدر دور شدی که انگار نمی بینی و نمی شنوی و انگار که یه غریبه اون ور نشسته.
بشمر همون طور که روزهای مونده تا برگشتن رو میشمری.
بشمر و جمعشون کن بذار یه جایی اون ته، که اگه رفتنی شدی، اگه خیالت از همون یکی دوتا همیشه موندنیت راحت شد و تونستی بری، با خودت ببریش که یادت نره. که چشم ندوزی. که به خدا بسه چشم دوختن. خیلی وقته بسه چشم دوختن.
بشمر. بشمر و دونه دونه به یاد بیار و محکم ثبت کن. که وقتِ تصمیم گرفتنِ رفتن و موندن، دل به چیزی نبندی که نمیمونه... بشمر و به خاطر بسپار..
No comments:
Post a Comment